منصور ساعی* چندین سالی است که موضوع «تغییرات اقلیمی» و «کمآبی» بهعنوان یکی از ابرچالشها و مسئلههای زیستمحیطی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور ایران، نقل محافل و مراکز سیاستی، علمی و رسانهای است. در حوزه مداخلات رسانهای در مقوله بحران کمآبی در ایران در چندسال گذشته کمپینها و برنامههای خبری و محتوایی مختلفی انجام شده است. اما از دیدگاه من مداخلات رسانهای در ایران زمانی اثربخش خواهد بود که ما به سه موضوع «کمآبی بهمثابه یک امر تاریخی در ایران»، «رسانه بهمثابه یکی از بازیگران مدرن در مدیریت بحران کمآبی» و «چالشهای مداخله رسانهای در کمآبی» توجه کنیم. کمآبی بهمثابه یک امر تاریخی در ایران بحران آب در ایران یک امر تاریخی و خشکی ویژگی اقلیمی فلات ایران است. ساکنان فلات ایران از چند هزار سال پیش نوعی سازگاری و انطباق با کم آبی در پیش گرفتند و با ابداع روشها و سازههایی مانند «قنات» و «آب انبار»، «بادگیرها»، «یخچالها» و... رویکرد و سبک «صرفهجویانه آبی»، «ذخیره آب» و «پرستاری از آب» را در پیش گرفتند. کمآبی حتی نظام مالکیت و مدیریت آب را هم شکل داده بود و مقامهایی نظیر میرآب و نظام حقوقی قنات و آبانبار و... ایجاد شده بود. مهمترین تدبیر تاریخی ایرانیان، حفر و مدیریت 40 هزار حلقه قناتی بوده است که پیشینیانِ ما از هزاران سال قبل تا به امروز حفر کردهاند و برخی هنوز فعالاند. شکلگیری و ظهور سنتها، آیینها و مناسک ایرانی یا اسلامی «بارانخواهی» و «نماز/دعای باران» در جایجای ایران بیانگر تاریخیبودن امر کمآبی است. حتی خانه ایرانی قدیم که شامل چهاردیواری محصور بود که در داخل آن اتاقها و نشمینها و ایوانها و... دور باغچه و حوضچه و چاه ساخته میشدند، ناشی از کمآبی است. حتی ریشه توجه به باغ، آب است. هرجا کمآبتر بوده، توجه ایرانی به باغ بیشتر شده است. در تاریخ ایران با خوانش داستانها و گزارشهای سفر سفرنامهنویسان داخلی و خارجی و حتی ادبیات داستانی ایران، داستانها، درمییابیم که کمآبی به جابهجاییهای بزرگ و مهاجرتهای آبوهوایی در طول تاریخ انجامیده است. مسئله آب و کمآبی از چه زمانی در ایران به بحران تبدیل شد؟ ظهور کمآبی بهمثابه یک بحران در ایران مقارن است با آغاز قرن 1300 و شروع برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی دولتهای وقت. مدرنیزاسیون و نوسازی و توسعه برونزای نامتوازن و غیربومی و ناسازگار با اقلیم و فرهنگ طی صد سال گذشته با تمرکز بر توسعه کشاورزی مدرن (افزایش سطح زیر کشت/ سیاست خودکفایی و...)، فروپاشی نظام فئودالیسم و به تبع آن فروپاشی نظام سنتی مدیریت آبانبار و قنات و کهریز، مهار آب و سدسازی، توسعه چاه و برداشت آبهای زیرزمینی، توسعه شهرنشینی و صنعتیشدن و... در طول سده موجب تغییر الگوی مصرف و مدیریت آب و ظهور بحران شده است. با رشد مدرنیته پرزرق و برق و پرهیاهوی ایرانی اما ناسازگار با اقیلم و فرهنگ ایرانی در یک قرن گذشته، فهم تاریخی از «کمآبی» ایران در میان سیاستگذاران و نخبگان و مراکز علمی و رسانهای به فراموشی سپرده میشود. در واقع به نظر میرسد «امر تاریخی کمآبی ایران» نتوانسته به امر سیاستی (دستورکار نظام سیاستگذاری)، اجتماعی (مردم و شهروندان) و رسانهای (دستور کار رسانهها) تبدیل شود و «فهم تاریحی کمآبی» قربانی شعارها و برنامههای رشد مقطعی و کوتاهمدت اقتصادی شده است. نزد نخبگان سیاسی قبل و بعد از انقلاب، رسانه ابزاری برای پشتیبانی از برنامههای توسعه ملی در ابعاد مختلف شهرنشینی، کشاورزی، سلامت، اقتصاد، کاهش جمعیت، صنعتیشدن و خانواده بوده است نه یک کنشگر مستقل؛ زیرا در صد سال گذشته رسانه بهدلیل وابستگی ساختاری و اقتصادی به دولت هرگز در جایگاه یک ناظر و بازیگر مستقل در حوزههای مختلف حکمرانی بهویژه حکمرانی آب ظاهر نشده است. این در حالی است که از حداقل نیم قرن پیش ادبیات نظری و تجربی روزنامهنگاری توسعه در ایران شکل گرفته اما هرگز به گفتمان و خطمشی روزنامهها و رسانهها تبدیل نشده است. نخستین طرح ملی آمایش سرزمین ایران درباره کمآبی و کنشگری رسانه چه میگوید؟ نخستین طرح آمایش سرزمین ایران در سال 1353 از سوی شرکت ایرانی-فرانسوی ستیران زیر نظر سازمان برنامه و بودجه وقت انجام شده است. در طرح آمایش سرزمین ستیران، یک افق آن ۲۵ساله برای اجرای سیاستها و برنامههای پیشنهادی منتج از آن طرح از سال 1354 تا سال ۱۳۷۸ هجری شمسی تعریف شده است. در این طرح گفته شده که ایران کشوری خشک است. در آن بهطور شفاف هشدارهایی درباره پیامدهای جمعیتی، زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی و سیاسی برنامههای بلندپروازانه توسعهای نظام سیاسی شاه داده شده است. جمعیت ایران در این طرح در افق ۷۸، ۵۰ میلیون پیشبینی شده بود و قرار بود از این ۵۰ میلیون جمعیت، ۲۵ میلیون آن در سواحل جنوبی خلیج فارس مستقر شوند. دلایل این استقرار این موارد ذکر شده است؛ اولا موقعیت ترانزیتی مرزهای آبی ایران در خلیج فارس است. ثانیا دسترسی به آب فراوان بهخصوص برای سیستم سرمایشی صنایع که اینچنین آبی در داخل سرزمین ایران برای صنایع آببَر وجود ندارد. ثالثا وجود انرژی فراوان و ارزان در پهنه سواحل ایران در خلیج فارس است. در این طرح گفته شده است که در ۲۵ سال آینده یعنی تا سال ۷۸ و در صورت تحقق اهداف، میتوان ۵۰ درصد جمعیت را در این سواحل استقرار داد. براساس طرح ستیران بیشتر فعالیتهای صنعتی آببر فولاد و خودروسازیها و... باید در این سواحل مستقر میشدند. حدودا ۱۰۰ میلیون تن ظرفیت تولید در این منطقه پیشبینی کرده بودند که ۱۵ میلیون تن آن در شعاع ۲۵ کیلومتری بندرعباس مستقر میشد. دو میلیون تن از آن ۱۵ میلیون تن همان فولاد بندرعباس بود که بعد از انقلاب به مبارکه اصفهان منتقل شد. این طرح هم به دنبال استقرار فعالیت در آن منطقه بود و هم استقرار جمعیت. طرح آمایش، پیشبرد هدفهای میانی و نه حتی بلندپروازانه را وابسته به ثبات سیاسی دانسته است. جالب است که در سند آمایش ستیران به نقش «رسانهها برای آگاهسازی و اقناع سیاستگذاران و جامعه» از ابعاد این سند 25ساله و هیچ اشارهای نشده است. این امر نشان میدهد که رسانه، بازیگر بزرگ غایب این طرح مهم بوده است. در سه ضلع حکمرانی و مداخله در بحران؛ جایگاه رسانه کجاست؟ در هر بحرانی حداقل سه بخش «حاکمیت و دولت»، «جامعه مدنی (سازمانهای مردمنهاد و رسانهها و...)» و «شهروندان/ جامعه» به حکمرانی و مدیریت و مداخله در مسئلهها یا بحرانهای طبیعی یا غیرطبیعی میپردازند. بازیگری و کنشگری هرکدام از این سه ضلع، منوط به فهم درست و آشنایی با بحران، پذیرش بحران، در اولویت و در دستورکار قراردادن موضوع و تلاش و مشارکت در مدیریت بحران است: 1- اولویت دولت و نهادهای سیاستگذار: میزان پذیرش موضوع/ مسئله و بحران/ مداخله و تنظیم سیاست مطلوب و آیندهنگرانه نهادی و برنامه عملیاتی و گستردگی و همگرایی اقدامها. 2- اولویت نظام ارتباطی: نقشه و برنامهریزی ارتباطی و رسانهای برای نحوه مواجهه با کمآبی تاریخی/ تغییرات اقلیمی، تناسب برنامههای ارتباطی و رسانهای با نیازهای واقعی مخاطب، میزان پوشش موضوع و آشناکردن مردم با پدیده. 3- اولویت عموم: میزان آشنایی و آگاهی مردم از پدیده، باور و قضاوت مثبت و منفی مردم نسبت به پدیده کمآبی.به نظر میرسد هنوز نه دولت و نه رسانه و نه مردم بهطورکامل نپذیرفتهاند که کمآبی یک «امر تاریخی» و «میراثی» است و باید سیاست، رویکرد و سبک «پرستاری آب» بهعنوان یک الگوی تجربهشده در ایران دوباره در اولویت راهبردها و برنامههای آنی و آتی دولت و رسانهها و رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان قرار گیرد. چالشهای مداخله رسانهای در بحران کمآبی: نظام ارتباطی و رسانهای ایران برای مداخله در موضوع کمآبی هم از چالشهای برونرسانهای رنج میبرد و هم چالشهای درونرسانهای. مهمترین چالشهای مداخله را میتوان شامل موارد ذیل دانست. 1- فقدان برنامه ملی ارتباطات ریسک/ بحران: با توجه به اینکه نظام رسانهای هنوز بهعنوان یک بازیگر مهم در حوزه حکمرانی و مدیریت بحران پذیرفته نشده است، بنابراین برنامه ملی ارتباطات ریسک که شامل دستورالعمل مشخص ارتباطی و رسانهای در مواجهه حرفهای/ اخلاقی/ تأثیرگذار و راهبردی در بحران، استراتژی ارتباطی و رسانهای و محتوایی، سیستم مونیتورینگ و مستندسازی مستمر و لحظه به لحظه رسانههای رسمی و اجتماعی (رصد و پایش محتوا و دادهها، اخبار، شایعات و جعلی و...) با هدف تعدیل اضافه بار اطلاعاتی، اینفودمیها، اخبار جعلی، اطلاعات غلط و راستیآزمایی اطلاعات و کمک به جامعه برای تصمیمگیری، تجزیه و تحلیل و ارزیابی پس از بحران وجود ندارد. 2- توجهنکردن نظام رسانهای به مقوله آشناسازی جامعه با بحران: آشناسازی جامعه با یک مسئله یا بحران از سوی رسانهها به عوامل و شرایط مختلفی بستگی دارد. میزان مرئی و سابقه قبلی داشتن یا نامرئی و ناگهانی بودن پدیده بحرانی اهمیت زیادی دارد. با وجود تاریخیبودن و مرئیبودن کمآبی اما هنوز جامعه ایرانی با پیامدها و عوارض کمآبی آشنا نشده است. میزان برجستگی موضوع برای دولت نیز تأثیر مستقیمی بر اولویتبندی رسانهای میگذارد. به نظر میرسد هنوز دولت بحران را درک نکرده و راهکارهای کوتاهمدت و رویدادمحور را در پیش گرفته است که این امر بر رویدادمحوری کمآبی رسانه هم تأثیرگذار بوده است. توانایی اقناع و باورپذیری جامعه از سوی نظام ارتباطی و رسانهای که بیانگر اعتبار اجتماعی و نفوذ اجتماعی در افکار عمومی است. در چند دهه گذشته از سرمایه اجتماعی و مرجعیت رسانههای جریان اصلی داخلی کاشته شده است و این بر کنشگری اجتماعی آنها در موضوعات کلان و دغدغه محوری نظیر کمآبی تأثیر منفی گذاشته است. میزان سرمایه اجتماعی و نهادی دولت و زیرمجموعهها در جامعه بهعنوان یک عامل مداخلهگر در کنشهای رسانه اهمیت فراوان دارد. میزان سرمایه اجتماعی هم به توانمندی و اقتدار دولت در سیاستگذاری، تصمیمگیری، برنامهریزی و عملیات و اجرا در زمان بحران برمیگردد که در چند دهه گذشته مواجهه کوتاهمدت و غیرراهبردی با بحرانها موجب بهتأخیرافتادن راه چاره برای ابربحرانها از جمله کمآبی شده است. 3- فقدان راهبرد ارتباطی و رسانهای مطلوب و فراگیر: در جامعه ایرانی با پدیده همآیندی بحرانها در ایران مواجهه هستیم؛ یعنی همه بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی در یک تقاطع به هم رسیدهاند و این امر موجب ناتوانی رسانه در اولویتبندی بحران و مسئلهها شده است. از طرف دیگر نظام رسانهای ما در سیاستهای ارتباطی و محتوایی خود در بیشتر بحرانهای دیرینه (کمآبی)، مکرر (زلزله و سیل) و نوپدید (اپیدمی کرونا) رویکرد رویدادمحوری (پوشش خبری سیل و زلزله و خشکی دریاچهها و تالابها و کمپینهای مقطعی) را در پیش گرفته است، اما به پیگیری ریشهها و علل و چرایی ظهور، تداوم و آینده کمآبی و تشدید آن کمتر پرداختهاند. بهطورکلی میتوان گفت که با وجود فعالیتهای محتوایی و خبری رسانههای طی چند سال گذشته هنوز نظام رسانهای از نداشتن اولویت و دستور کار مشخص در حوزه کمآبی رنج میبرد.
نظرات